رستاخیز - پرده دوّم

زمین امّا با حوصله بود.
کاری نداشت به کارشان.
لبخند مادرانه اش هیچ کمرنگ نشد.
در آخر ، همشان را تنگ در آغوش گرفت.
رها کرد فرزندانش را از دام رویاهاشان.


رستاخیز - پرده اوّل

2 نظر:

تو گفت...

بس که این زمین خوبه.
بس که رویاهامان دست نخورده تر میماند ته همین زمین....

سحر گفت...

این رستاخیز رو بسیار خوب یا بهتره بگم خوبتر گفتی ک ب کسی هم بر نخوره...
کلا دوسش داشتم دیگه.